ساختمانی که در دل غربی ها ترس ایجاد می کند

  • پنج شنبه, مرداد 16 1393 ساعت 18:30
  • bbbاندازه قلم

چاپپست الکترونیکی

رشد فزاینده‌ی مسجد سازي در غرب در دل سران نظام لیبرالی دلهره و ترس ایجاد کرده است.

به گزارش پایگاه خبری فرجام به نقل از فرهنگ نیوز، حضور مسلمانان با استفاده از ابزارهاي نوين در غرب سبب گرديده آمار روبه رشد عجيبي نسبت به پذيرش اسلام و تغيير دين به اسلام در غرب ثبت گردد به طوري كه در گزارش يك هفته نامه اسپانيايي ساخت مساجد و راه اندازي آن به شدت رو به رشد بوده و تعداد كليساهاي كاتوليك كاهش چشمگيري را در برداشت . بر اساس اين گزارش كه در هفته نامه‌ی آليا درج گرديد تعداد مساجد فرانسه با كشور مسلمان نشين تركيه برابري پيدا نموده و عدد 1500 را در برداشته است . به تعبير ديگر فرانسه بزرگ‌ترین اقليت نشين مسلمان را در خود جاي داده است . (1) این‌ها بخشي از تمكين خبري به نفوذ اسلام در غرب اشاره دارد . حادثه اي كه در آينده نزديك جمعيت 30 ميليوني مسلمان اروپا(2) را با رشد باور نكردني افزايش داده و به عنوان دومين دين پس از مسيحيت در اروپا شناخته خواهد شد .

حضور مسلمانان و نيز استفاده آنان از تبليغات رسانه اي توانست پديده اي را در جهان غرب ايجاد كند كه با عبارت «گنج مفقود شده‌ی هويت انساني» شناخته شد. گنجي كه نيازهاي مادي و معنوي حقيقي انسان را بر اساس هم‌سویی با خلقت انسان برآورده و درماني براي دردهاي نامشخص روحي و رواني او گرديد . تبليغ چهره به چهره، حفظ انسجام دروني، پاسخ كامل به شبهات مطروحه، نشان دادن وجهه‌ی اصلي دين اسلام به عنوان دين رحمت، مقابله با ظلم پذيري و ظالم نبودن و… راهكارهايي بود كه رشد اسلام را به شدت در جهان بي هويت غرب افزايش داد و هويتي دوباره ايجاد نمود.
بر همین اساس نظام سلطه متوجه سنگري گرديد كه اين تفكر در آن به بيرون انتقال داده می‌شود و بر آن شد با تمام قوا به تخريب آن دست بزند . رفتاري كه در اسلام هراسي، تروريست نشان دادن جريانات اسلامي، تبليغ اسلام آمريكايي و سكولار، بي هويت سازي فرزندان مسلمين به عينه مشخصه‌ی آن بوده و سرانجام عدم مجوز به فعالیت‌های ديني و ساخت مسجد به ضمیمه‌ی اين رفتارها در آمد. رفتاري كه در تعبير رهبري به آن اين چنين اشاره می‌شود : « نمونه تبلیغات غرب، در جنایت اخیر در یک کشور اروپای شمالی است که از همان ساعات اول تلاش می‌کنند انگشت اتهام را به سوی مسلمانان نشانه روند که این موضوع بیانگر خباثت و دروغ بودن تبلیغات غربی‌ها است. »(3)
اين رفتار ناجوانمردانه غرب در مقابل رفتار مسلمين كه هميشه به مسيحيان و ديگر اديان ابراهيمي احترام گذاشته‌اند، درسي را به انسان می‌فهماند كه هيچ گاه نبايد در برابر امپرياليسم غرب به همان رفتار مشمئز كننده تمسك جست و همسو با او از هر اقدام شنیعی‌ استفاده نمود . رحمت و خوش رفتاري به عنوان يك الگو در دستورالعمل تبليغي دين اسلام جاي گرفته است . بر همین اساس خداي متعال در قرآن مجيد به پيامبر اسلام سلام الله عليه و آله مي فرمايد : « فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ »(4)كلامي كه با تمسك به آن می‌تواند معادلات استكبار و نظام سرمايه داري را بهم ريخت .

اما آنچه كه مهم است چرا غرب با اسلام چنين سر ستيز دارد ؟ رفتاري كه در منع تحصيل دختران مسلمان محجبه در كشورهاي غربي همچون فرانسه، بد رفتاري و خشونت نژادپرستانه ( نئو نازي ) عليه مسلمين و… به شدت از سوي دولت‌مردان پيگيري شده و هیچ گاه در برابر برهنه گري، اسلام هراسي و آتش زدن قرآن و توهين به مقدسات موضع گيري نمی‌نماید و در صورت اعتراض هر فردي آن را مخالف آزادي تن و بيان بر می‌شمرند . رفتار تناقض گويانه اي كه نمی‌توان فهميد كه آيا آزادي وجود دارد يا نه ؟ و اگر هست منظور چه نوع آزادي است ….
اما آنچه كه مهم است رشد فزاینده‌ی مسجد سازي در غرب است به طور مثال می‌توان به ساخت بيش از 140 مسجد در آلمان ظرف 10 سال اشاره كرد(5) كه ترس عجيبي را در دل سران نظام ليبرال سرمايه داري ايجاد نمود . وحشتي كه سرانجام آنان را مجبور ساخت تا با وضع قوانين مربوطه در كشورهاي خود (همچون ايتاليا) به مقابله با اين پدیده‌ی مبارك روي بياورند . اما اين ترس از چيست ؟
رهبر معظم انقلاب در مورد اين پرسش اين چنين بيان می‌فرماید: « آنچه كه برای استكبار مهم است، «اسلام» است. می‌خواهند اسلام را بزنند؛ این را همه باید بفهمیم. برای آن‌ها شیعه و سنی فرق نمی‌كند. هر ملتی، هر جمعیتی، هر شخصیتی كه تمسكش به اسلام بیشتر باشد، آن‌ها از او احساس خطر می‌كنند؛ حق هم دارند. واقعاً اسلام برای اهداف و مقاصد سیطره‌جویانه‌ی استكبار خطر است؛ برای ملت‌های غیر مسلمان، نه؛ هیچ خطری نیست. آن‌ها عكسِ این را تبلیغ می‌كنند. …..علیه ادیان دیگر است! این‌طور نیست. اسلام علیه ادیان دیگر نیست. …. اسلام دین رأفت است، دین رحمت است؛ رحمةً للعالمین است. اسلام به مسیحیت می‌گوید: «تعالوا الی كلمة سواء بیننا و بینكم». مشتركات را با آن‌ها مورد ملاحظه قرار می‌دهد. اسلام علیه ملت‌های دیگر نیست، علیه ادیان دیگر نیست؛ علیه زور است، علیه ظلم است، علیه استكبار است، علیه سیطره‌جوئی است. سیطره‌جویان و ظالمان و مستكبران این حقیقت را به عكس در دنیا وانمود می‌كنند. آن‌ها از همه‌ی امكانات هم استفاده می‌كنند؛ …. برای اینكه عكسِ این را تبلیغ كنند و به دنیا نشان بدهند.»(6)
پاسخي كه دربردارنده روحيه اسلام گرايي ناب محمدي است و مخالفت با آن انسان را در ورطه‌ی نظام باطل قرار می‌دهند . هرچند ظاهراً و با رفتار مسلمين يكي شود . اين روحيه آنقدر توانست به قدرت برسد كه در مورد محاصره غزه و نبرد رمضان، آنچنان فشاري بر افكار عمومي جهان وارد كند كه پايه هاي تبليغاتي غرب را بلرزاند و تمامي مسئولان صهيونيستي را وادار به پذيرش شكست رسانه اي و نظامي نمايند

اشتباه بزرگ امریکا در اشغال افغانستان

تفصيل

نېټه: جمعه, 07 فروري 2014 09:30

لیکوال: موفق افغان

بـــــرخه: مقالات

كـــتني: 586

به روز سه شنبه مورخهء 4 فبروری نشریهء فارن پالیسی مقاله یی تحت عنوان “ده اشتباه عمدهء جنگ امریکا در افغانستان ” به نشر رسانید که متعاقبا توسط یکی از شبکه های امریکایی به زبان دری برگردانید شد. نویسندهء این مقاله، ستیفن ام. والت، به نظر خویش ده مشکل عمدهء اشغال امریکایی بر افغانستان را میشمارد مگر عمده ترین اشتباهی را که امریکا در اشغال افغانستان مرتکب شده است فراموش کرده و یا نادیده میگیرد.

به نظر “والت” وارد شدن تنها در جنگ بدون مشورهء ناتو، هماهنگی ضعیف اشغالگران با مزدوران در جریان جنگ توره بوره، تدوین قانون اساسی و ایجاد به اصطلاح دولت مرکزی در کابل در سال 2004 میلادی، حمله بر عراق، تصمیم افزایش نیروهای اشغالگران توسط بارک اوباما در سال 2009، تعیین محدودیت زمانی برای خروج این نیروها، دست کم گرفتن مجاهدین توسط امریکا، از دست دادن حمایت جنگ در کشور خود، ناکامی در مدیریت متحدان سرکش و بالاخره ستراتیژی ضد و نقیض امریکا باعث ناکامی آن در جنگ افغانستان شد.

“والت” این اسباب را میشمارد مگر فراموش می کند که بزرگترین اشتباه امریکا در اشغال افغانستان نادیده گرفتن تاریخ افغانستان و نه آموختن درس عبرت از شکست های پیهم اشغالگران در این کشور بوده است، چنانچه عدم اعتناء به مشورهء جنرالان روسی که دو دهه قبل لذت این شکست را چشیده بودند نیز میتوانست باعث دیگر مگر جزئی در شکست امریکا بوده باشد. امریکای نشه در نیروی نظامی و تکنالوژی پیشرفته گمان کرد که تاریخ تکرار نمیگردد و افغان ها نیز نخواهند توانست یاد اجداد خودرا تازه نمایند، و یا اینکه خریداری چند تن از سک شوی ها در غرب و از پا افتاده ها در اتحاد بدنام شمال باعث گردید که امریکا در جمع و تفریق نتایج جنگ اشتباه بزرگی را مرتکب شود و بالاخره به یقین بداند که تاریخ بخصوص در افغانستان تکرار میگردد و هیچ متجاوز و اشغالگر، اگرچه تا به دندان مسلح بوده و از حمایت یک مشت خودفروختگان نیز برخوردار باشد نمیتواند سطور رقم زده شدهء تاریخ این کشور را تغییر دهد.

اگرچه سناتور امریکایی در آغاز جنگ گفت که میتوان افغان ها را به کرایه گرفت اما مشکل است آنان را خرید مگر تعهدات مستحکم احمدشاه مسعود و سیاف امریکا را چنان کور و غافل کرده بود که گمان میکرد با خریداری این دو تن از سران اتحاد بدنام شمال همهء افغان ها را غلام های زر خرید خود گردانیده است و شاید هم در خفا بر این سخن سناتور خود می خندید و شاید هم سناتور خودرا به چالش نیز گرفته بودند تا ثابت خواهند ساخت که میتوان افغان ها را خرید. مگر نه سخن سناتور صد در صد در جای خود باقی ماند و نه گمانه زنی های امریکا. عده یی از خودفروختگان اتحاد اصحاب شمال امثال سیاف حقیقتا چنانچه امریکا گمان کرده بود خریده شدند و پاس این خریداری را بجا آوردند و تا کنون از دین و دنیا هر دو گذشتند اما از تعهدات خود مبنی بر غلامی و بردگی امریکا و تأمین مصالح غرب در افغانستان و منطقه سرکشی نکردند. مگر در جانب دیگر عده یی از آنان یا با درک حقیقت از صف جدا شدند یا اینکه با کم شدن “چاره” “آخور” را بدل کردند و در تلاش “چرب تر” شدند.

آنانیکه حقیقت را درک کردند یا ترک حمایت کردند و یا به صف مجاهدین پیوستند، بلکه عده یی بعد از آنکه میله تفنگ را بسوی استادان خود گشتاندند و تلفات شدیدی به آنان وارد کردند به صف مجاهدین پیوستند که این سلسله تا کنون جریان دارد و باعث نگرانی شدید امریکا گردیده است.

“والت” در مقالهء خود دست کم گیری مجاهدین را نیز سبب شکست امریکا خوانده است مگر فراموش کرده است که امریکا نه تنها مجاهدین بلکه همهء مردم افغانستان را دست کم گرفت، روزی نه گذشت مگر اینکه بر خانهء یورش برد، نه محفل شادی را در امن گذاشت و نه نماز جنازه و محفل دعا و فاتحه را، نه محاسن سفیدان را بدون درندگی گذاشت و نه بر زنان و کودکان رحم کرد، بلکه بر همه را یکسان تاخت و آنان را درید، نه تنها این بلکه گاهی بردگان خودرا نیز بمباردمان های دوستانه کرد و صدها تن از آنان را مکافات داد. کرزی و دوستان وی که به “ایمان به مصالح و منافع امریکا” حلف خورده بودند مجبور شدند تا با دیدن “لحد سنگ” دهن باز کنند و تلاش نافرجام کنند تا لجام گسیختهء بادار خودرا بدست گیرند.

به نظر “والت” از دست دادن حمایت مردمی نیز باعث شکست امریکا گردید مگر وی فراموش کرده است که امریکا بعد از شکست حمایت مردمی را از دست داد ورنه زمانی که امریکا مرتکب بدترین و فجیع ترین نقض حقوق بشر میگردید، آنگاه که بم های 7000 پاوندی را بر مردم بیچاره و بی دفاع افغانستان می ریختاند، آنگاه که آنان را همچو حیوانات جنگل های افریقا با کلستر بمب ها شکار میکرد، آنگاه که قریه یی را با افراد آن یکجا به خاک و خون یکسان کرد، آنگاه که محفل عروسی را بمبارد کرده بشمول شاه و عروس یکی را نیز زنده نگذاشت، و به این صورت بر قریه و قصبات و ولسوالی ها و شهرها پیشرفت کرد، آنگاه مردم امریکا به این پیروزی های ظاهری عساکر حیوان صفت خود می بالیدند و کف می زدند و به افتخار آن می رقصیدند، بلکه پیلوت شان می گفت که با خاک و خون دیدن مردم بعد از فشار دکمه پرتاب بم احساس راحت کرده و لذت می برد، آنگاه حمایت آنان کاملا با حکومت و عسکر وحشی و درنده شان بود، مگر وقتی حکایت بر عقب گشت، طیاره های مملوء از لاش ها و تابوت ها پیهم در فرودگاههای امریکایی نشست کردند، آنگاه که هزاران امریکا برگشتند کسی دستش را از دست داده بود، کسی پایش را و کسی عضو دیگر بدنش را، آنگاه که “دیوانه خانه” های شان مملوء از برگشتگان جنگ افغانستان گردید، آنگاه که برگشتگان، چون به آشامیدن خون بیگناهان عادت کرده بودند، آغاز به کشتن اطفال و اعضای خانوادهء خود کردند، آنگاه بود که پردهء تاریک و سیاه تعصب و جاهلیت قرن بیست یکم بنام دموکراسی و حقوق بشر از چشمان مردم امریکا دور شد و متوجه شدند که اشتباه بزرگی را مرتکب شدند سپس به کوچه ها بر آمده و شعار برگشت درندگان خودرا سر دادند بلکه اکنون نیز عده یی از آنان مصمم بر ادامهء این جنایت اند.

پس بدینگونه آشکار شد که این حمایت بعد از شکست و فروپاشی از دست داده شد نه قبل از آن، و به همین شکل اگر اسباب شکستی را که “والت” ذکر کرده است یک یک به خوانش گیریم در می یابیم که اصل حقیقت همانا نا دیده گرفتن تاریخ افغانستان است و اسباب ذکر شده در نوشتار “والت” همه جزئی بوده و بعد از شکست رونما گردید که در اصل قضیه تاثیر گذار نبوده و یا تاثیر به سزایی نداشته است.

نامه مادر به پسر

وقتی مادری پیر می شود و خسته از زندگی، با ناتوان و کم حوصله شدنش، بیشتر فرزندان او را دیگر در زندگی نمی پذیرند و بعضی ها با کمال تاسف نفرت هم میکنند. حتی کسانی هستند که شاید از بی تاملی مادر را مورد خشونت قرار داده لت و کوب کنند. من خودم در چندین مکان در شرایط فعلی افغانستان که زندگی کردن و لذت بردن از آن هم مشکل است، شاهد این گونه صحنه ها شدم. این یک نامه ای است از سوی مادر به فرزندش که هنگام پیری از او توقع دارد تا مانند سابق با او بر خورد شود و محبت فرزندی – مادری تا دم مرگ باقی بی ماند.

«نامه ای تامل برانگیز و مفهومی مادر به فرزندش»
فرزند عزیزم آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی صبور باش و مرا درک کن.
اگر هنگام غذا خوردن، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم صبور باش و به یاد بیاور که همین کارها را به تو یاد دادم.
اگر زمانی که صحبت میکنم حرفهایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و حرفهایم را قطع نکن و به حرفهایم گوش فرا ده، همانگونه که من در دوران کودکی به حرفهای تکراریت بارها و بارها با عشق گوش فرا دادم.
اگر زمانی را برای تعویض من میگذاری با عصبانیت این کار را نکن و به یاد بیاور، وقتی کوچک بودی، من نیز مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم.
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم پس خشمگین نشو اگر بارها و بارهای مطلبی را برای من تعریف میکنی.
وقتی نمی خواهم به حمام بروم، مرا سرزنش نکن، زمانی را به یاد بیاور که مجبور میشدم با هزار و یک بهانه تو را وادار به حمام کردن کنم.
وقتی بی خبر از پیشرفت ها و دنیای امروز، سئوالاتی می کنم با لبخند تمسخر آمیز به من ننگر.
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی، حافظه ام یاری نمی کند، فرصت بده و صبر کن تا بیاد بیاورم، اگر نتوانستم بیاد بیاورم عصبانی نشو، برای من مهمترین چیز نه صحبت کردن ، که تنها با تو بودن و تو را برای شنیدن داشتن است.
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده … همانگونه که تو اولین قدم هایت را در کنار من برداشتی.
وقتی نمیخواهم چیزی بخورم مرا وادار نکن من خوب میدانم که کی به غذا احتیاج دارم.
روزی متوجه میشوی که علیرغم همه اشتباهاتم همیشه بهترین چیزها را برای تو میخواستم و همواره سعی کردم بهترین ها را برای تو فراهم کنم.
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصبانی نشو تو باید مرا درک کنی.
یاریم کن، همانگونه که من یاریت کردم ان زمان که زندگی را آغاز کردی.
زمانی که می گویم دیگر نمی خواهم زنده بمانم و می خواهم بمیرم، عصبانی نشو … روزی خود خواهی فهمید.
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو، این راه را به پایان برسانم.
فرزند دلبندم، دوستت دارم

en749 .

اطاعت از فرمان الهی

ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻓﺴﻖ ﻭ ﻋﺼﯿﺎﻥ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﯾﻢ
ﺁﺧﺮ ﺍﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﯾﻢ
ﺩﺍﯾﻤﺎ ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﻋﺼﯿﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﻢ
ﻫﻢ ﻗﺮﯾﻦ ﻧﻔﺲ ﻭ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﻢ
ﺑﯽ ﮔﻨﻪ ﻧﮕﺬﺷﺘﻪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﺎﻋﺘﯽ
ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﻝ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻃﺎﻋﺘﯽ))
ﭘﺎﺩﺷﺎ ﻫﺎ ﺟﺮﻡ ﻣﺎﺭﺍ ﺩﺭﮔﺬﺭ
ﻣﺎ ﮔﻨﻪ ﮐﺎﺭﯾﻢ ﻭ ﺗﻮ ﺁﻣﺮﺯﮔﺎﺭ
ﺗﻮﻧﮑﻮﮐﺎﺭﯼ ﻭ ﻣﺎ ﺑﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ
ﺟﺮﻡ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻭ ﺑﯽ ﺣﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ
ﻣﻐﻔﺮﺕ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﺯ ﻟﻄﻒ ﺗﻮ
ﺯﺍﻧﮑﻪ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﻻ ﺗﻘﻨﻄﻮ
ﺑﺤﺮ ﺍﻟﻄﺎﻑ ﺗﻮ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﭼﺸﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﺰ ﮔﻨﻪ ﭘﺎﮐﻢ ﮐﻨﯽ
ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﺎﻧﺪﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺧﺎﮐﻢ ﮐﻨﯽ

عمر خیام

سرمایه گذاری روی نوجوانان، مسابقات 16 سال کابل آغاز شد

مسابقات قهرمانی 16 سال آزاد کابل امروز آغاز شد.
در این مسابقات 64 تیم حضور دارند و همه مسابقات در ورزشگاه غازی کابل انجام می گیرند. مسابقات به شکل حذفی برگزار میگردند.
در اولین مسابقه امروز مرادخانی 2-0 تیم مهدی را شکست داد.
سید علی کاظمی مسئول کمیته جوانان فدراسیون فوتبال افغانستان نیز گفته است آنها توقع نداشته اند این تعداد تیم در این مسابقات اشتراک ورزند.
بعد از ختم مسابقات، فدراسیون فوتبال قادر خواهد شد تا ترکیب تیم ملی 16 سال را برگزیند. به همین ترتیب در نظر است تا لیگ برتر و دسته اول فوتبال 16 سال ایجاد گردد.
در یک سال اخیر، کمیته جوانان فدراسیون فوتبال افغانستان، بر علاوه برپا نمودن جشنواره های فوتبال نونهالان، مسابقات قهرمانی 12 سال و 14 سال کابل را نیز برگزار کرده است.
فدراسیون فوتبال افغانستان هم چنین وعده برگزاری مسابقات قهرمانی 18 سال کابل را بعد از ختم مسابقات 16 سال داده است.شانزده سال